د. نجمي از رزمگاه ليبرتي
در حاکمیت خفقانآور دیکتاتوری، آنگاه که دهانها را میبندند، و قلبها را تیرباران میکنند، یا گلوها را بدار میکشند، همیشه در کنار صفیر تفنگهای مبارزان آزادی، صدایی بوده است.
صدایی همچون صدای خود مقاومت، که همچون مرغ حق، پیاپی باطل بودن ظالم، و بهحق بودن مبارزه برای برانداختن دیکتاتور را نشان داده، و مردم را مبارزه برانگیخته است.
صدایی که درست مثل صدای خود پیشتازان و مبارزان، و مثل همان کلام حق، نابودکردنی نیست. صدایی که ستمگر توان خاموش کردن آن را ندارد.
این صدا، صدای مادران، و خواهران و بستگان مبارزان و مجاهدان و زندانیان و شهیدان هر سرزمینی است.
در خفقان دیکتاتوری، وقتی مبارزی دستگیر میشود، اولین قلبی که برای آزادی او میتپد قلب نزدیکترین کس، یعنی مادر است. اولین قطرات اشک از چشم مادر میچکد و اولین تلاشها از خانه او آغاز میشود، و اولین گامها در راه گذاشته میشود.
از اولین روزهای شروع مبارزه علیه دیکتاتوری سلطنتی این صدای مادران و خواهران و بستگان بود که جلوی زندانها ستم دیکتاتوری را فاش میکردند و در تمامی این سالها نیز همین صدا، امتداد داشته، تا امروز که هنوز هم، صدای رسواگر مادران، از جلوی زندانها، از سر مزارهای شهیدان و از خاورانها هر روز به گوش میرسد.
خواهر مجاهد سهیلا صادق، در مصاحبهای در هفدهم دیماه 85 در مورد نقش مادران در آن سالها گفته است:
«رژیم شاه میخواست اینطور القا کند که خبری نیست و مشتی خرابکار در زندانها هستند، اما خانوادههای زندانیان سیاسی تلاش کردند که طی این سالیان (از50 تا 57) شعار آزادی زندانیان سیاسی را به یکی از اصلیترین خواستههای تظاهرات مردمی که در سال 57 برگزار میشد تبدیل بکنند. … و (در آخرین روزهای دیکتاتوری شاه) تحصن خانوادهها در دادگستری یکی از حرکتهای فراموشیناپذیر و بسیار بسیار مؤثر خانوادهها بود».
بله! خروش مادران اولین جویباری است که از کوه درد و خشم سرازیر میشود و بعد در دشت مبارزه خلق، نهرها را به جریان میاندازد و رودخانه انقلاب جاری میشود.
پس میتوان گفت که «آه مادران و دعای پدران و فریاد دادخواهی بستگان زندانیان در درگاههای زندانها تنها، آه نیست. بلکه شمشیری است تیز، که قلب دیکتاتوری را نشانه میگیرد، و روز به روز تاریکی اختناق را از هم میدرد. شمشیری که دیکتاتور نمیتواند از تیزیاش بکاهد و نه میتواند آن را از دست مردم خارج کند. راستی چرا حتی درگذشت هر کدام از این مادران، خود به گردهمایی و کانون انتشار پیام مقاومت تبدیل میشود. راستی درگذشت مادر داعی، حقانیت و حضور و امتدادداری کدام راه را یادآوری کرد؟ درگذشت مادر بهکیش، خون به ناحق ریخته چه کسانی را به یادآورد؟ و همینطور تجمعات و سخنان و اعتراضها و دادخواهیهای مادران ستاربهشتیها، و ریحانهها و سعیدزینالیها و مصطفی کریم بیگیها، وبهنود رمضانیها، و و و... ... بر سر مزارها و در جلوی زندانها، جنایات چه کسی را پیش چشم مردم ایران و جهان میگذارد؟
علاوه بر همه اینها، حضور این مادران و اعتراضهای شجاعانهشان، از شجاعت و اراده زنان ایران که سالهاست زیر ستم آخوندهای ولایتفقیه قرار دارند خبر میدهد. حضوری که در قیام 88 بهخوبی در صفوف مقدم تظاهراتها به چشم میخورد. پس باید به برق این شمشیر حقانیت و مظلومیت و شجاعت، سلام کرد و از آن اراده و شجاعت و توان و امید برای ادامه راه گرفت.
برگرفته از سايت مجاهدين خلق ايران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر