۱۳۹۴ دی ۲۴, پنجشنبه

گاردین:‌ دختران خردسال ایرانی در انتظار اعدام... و جهان خاموش است

دهها دختر خردسال ایرانی در زندانهای این کشور در انتظار اعدام بسر می برند، در حالیکه جرم آنها متناسب با حکم اعدام نیست. جرائمی همچون دزدی و فرار از خانه با مردی غریبه از جمله جرائمی است که آنها را به پای چوبه دار کشانده است؛ و این در حالی است که جهان خاموش نظاره گر کشتار این دختران در زندانهای ایران است.



روزنامه بریتانیایی گاردین موفق شده تا هویت این دختران را در زندانها و بازداشتگاههای ایران شناسایی کرده و تصاویر آنها را منتشر کند.

قوانین بین المللی حقوق انسان اعدام مجرمان خردسال، چه مرد و چه زن را ممنوع کرده است و سازمانهای حقوق بشر از دولتها می خواهند تا جلوی این اعدامها را بگیرند.
روزنامه گاردین داستانهای ترسناکی از این دختران زندانی در گزارش خود آورده و از آن میان داستان یک دختر ۱۷ ساله است که با دوست پسر خود فرار کرده، زیرا پدرش به او اجازه ازدواج با او را نداده و او اکنون به این خاطر در انتظار اعدام بسر می برد.

مورد دوم در گزارش گاردین، یک دختر ۱۵ ساله است که او را "خواهر" می خوانند. این دختر بخاطر سرقت مسلحانه از مغازه ای در تهران دستگیر شده، در حالیکه دوست پسر او سارق اصلی بوده و در هنگام حمله پلیس او موفق به فرار می شود و این دختر دستگیر می شود. حکم اعدام این دختر خردسال صادر شده و او منتظر رسیدن به سن ۱۸ است تا اعدام شود.
داستان غم انگیز "سوگند" سومین مورد در داستان گاردین است که فقط ۱۶ سال سن دارد. او هنگامی که پلیس به خانه آنها حمله کرد و ۲۵۰ کیلو مواد مخدر را ضبط کرد در خانه تنها بود. این مواد هیچ ارتباطی با این دختر نداشت و متعلق به پدر او بوده که در زمان حمله پلیس در خانه نبوده است و احتمالا این دختر شاید هیچ اطلاعی از آن هم نداشته است؛ اما چون او در خانه تنها بوده به عنوان مجرم دستگیر شده و اکنون در انتظار اعدام بسر می برد.


زنان زندانی می توانند فرزندان خود را تا سن ۲ سالگی در زندان بزرگ کنند، اما بعد از آن کودکان از مادران خود جدا می شوند. زهرا نام زندانی است که در ۱۴ سالگی ازدواج کرده و ۲ فرزند دارد. زهرا اکنون ۱۷ سال سن دارد و هنوز در زندان است و جرم او دزدیدن تلفن موبایل می باشد.


در میان دختران خردسال در زندانهای ایران، داستان خاطره شاید از همه غم انگیز تر باشد. او ۱۳ ساله بود که توسط عمویش مورد تجاوز قرار می گیرد و به همین دلیل از خانه فرار می کند؛ اما در تهران و در یکی از پارکها مورد تجاوز گروهی قرار می گیرد و در حالیکه از حال رفته بود توسط پلیس دستگیر و پس از مداوا او را به زندان می فرستند.



نامه زندانی سیاسی شاهین ذوقی تبار از زندان در رابطه با انتخابات

آخوندها نماینده مردم ایران نیستند. دیگر برای همه روشن شده است که قبل از هر انتخاباتی در ایران کاندیداهایی که قرار است در آن شرکت کنند مهره هایی هستند که توسط باند خامنه ای و یا حداکثر بر اثر فشار دار و دسته رفسنجانی از بین تعدادی بسیجی و پاسدار و وابستگان رژیم دستچین می شوند و شخصی انتخاب می شود که نماینده و مورد تایید ولی فقیه است و به هیچ عنوان انتخاب مردم ایران نیست... انتخابات ریاست جمهوری نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما متاسفانه شاهد هستیم که هر دفعه ای که رئیس جمهور رژیم انتصاب می شود به عنوان نماینده مردم ایران به کشرهای خارجی و یا به سازمان ملل سفر می کند و این بار نوبت به روحانی و سفرش به فرانسه است. اما آیا روحانی واقعا نماینده مردم ایران است؟؟


اشخاصی که تا کنون به عنوان نماینده مردم و یا به هر عنوان دیگری به کشورهای دیگر سفر می کنند هیچ گاه انتخاب واقعی مردم ایران نبوده و نیستند بلکه آنان بلای جان ملت و عاملان فقر و بدبختی مردم اند و به جز منافع خود و آقازاده هایشان به چیز دیری فکر نمی کنند. و برای بقای خودشان نه تنها دست به هر جنایتی در حق مردم ایران می زنند بلکه امنیت مردم دیگر کشورها را نیز به خطر می اندازند و برای رسیدن به اهداف شومشان حتی در سوریه و عراق و دیگر کشورها جنگ افروزی می کنند و به صورت سیستماتیک مردم ایران و به خصوص جوانان را در زندان ها به قتل می رسانند. به این خاطر از نظر اعدام رتبه یک را در جهان به خود اختصاص داده اند و به هیچ نهاد بین المللی نیز پاسخگو نیستند آخوند روحانی نیز از این قاعده مستثنی نیست. با این اوصاف وی چطور می تواند رئیس جمهور و نماینده ملت ایران باشد؟؟!
من به عنوان فردی که در زندان هستم و از نزدیک جنایت و فشارهای رژیم را می بینم و حس می کنم نمایندگان واقعی مردم را کسانی می دانم که با رژیم ایران مبارزه می کنند و هزینه آن را تمام و کمال پرداخت می کنند. و از غرب و دولت های غربی می خواهم در کنار مردم ایران باشند و در شرایطی که رژیم جام زهر اتمی را خورده و در دوران پسا تحریم است و از هر زمان دیگری ضعیف تر، همچون کشورهای منطقه عمل کرده و جلوی رژیمی که هم برای مردم ایران و هم برای مردم دیگر نقاط جهان خطرناک است به صورت قاطع و محکم بایستد و در عوض از نیروهای پیشتاز آزادی حمایت کند.
ضمنا رفتن آخوند روحانی به فرانسه را محکوم کرده و از هموطنان و ایرانی هایی که در کشورهای اروپایی و به خصوص فرانسه زندگی می کنند می خواهم صدای من و دیگر زندانیان را به گوش جهانیان و دولت فرانسه برسانند و اعلام کنند روحانی نماینده و رئیس جمهور ملت ایران نیست و تنها راه حل برای آرامش منطقه و جهان سرنگونی رژیم آخوندی و تشکیل یک ایران دموکراتیک و آزاد است.

شاهین ذوقی تبار زندانی سیاسی زندان گوهردشت


۱۳۹۴ دی ۱۸, جمعه

تشدید مخاصمات آخوندها در آستانه نمایش انتخابات و زمنیه سازی حذف کاندیداهای باند رقیب


خامنه ای در صدد آمار سازی نجومی برای نمایشی است که با تحریم عموم مردم مواجه است
رویارویی و جنگ قدرت درونی رژیم آخوندی در آستانه نمایش انتخابات مجلس و خبرگان ارتجاع به نحو بیسابقه یی شدت یافته و خامنه ای برای حذف کاندیداهای باند رقیب برنامه ریزی می کند. این در شرایطی است که رژیم ولایت فقیه پس از پذیرش توافق اتمی و شکستهای پی در پی در سوریه با بحرانهای بیشمار داخلی و خارجی مواجه است.
از سوی دیگر در حالیکه مردم ایران بیش از همیشه این نمایش سخیف را طرد و تحریم می کنند، خامنه ای برای تقلبهای نجومی و اعلام آمار و ارقام چندین برابر بزرگنمایی شده زمینه سازی می کند. او به صراحت خطاب به ائمه جمعه گفت: «مسأله‌ مهم درباره‌ انتخابات، حضور حداکثری است. هر چه جمعیت بیشتر در انتخابات شرکت کند، استحکام نظام و اعتبار کشور بالاتر خواهد رفت... انتخابات هم بحمدالله آزاد است، هم مایه‌ آبرو و اعتبار در خارج از کشور است؛ در جو جهانی، حقیقتاً این انتخابات مایه اعتبار و آبرو است؛ بنابراین خود انتخابات، یک امر بسیار مهم و یک نعمت بزرگ است. بعضی‌ها خوششان می‌آید دائم بر کوس نامطمئن بودن انتخابات بدمند این خیلی عادت بدی است، مرض بدی است، انتخابات سالم است... تخلف سازمان‌یافته مطلقاً وجود ندارد؛ ...[نباید] کسی ادعا کند در این انتخابات خیانت شد یا تقلب شد. ... انتخابات در همه‌ دوره‌ها سالم بوده» است.(سایت خامنه ای- ۱۴ دی ۹۴)
رسانه های حکومتی در روز ۱۵ دی به نقل از احمد جنتی از نزدیکان خامنه ای و دبیر شورای نگهبان نوشتند: برخی کاندیداهای خبرگان «قمارباز و مشروب خوارند و برخی مشکلات اخلاقی دارند. برخی کت و شلواری و برخی زن هستند. آنها که جزو شکست‌خوردگان عرصه سیاست هستند به دنبال آن هستند تا دوباره بر کرسیهای مجلس بنشینند... این افراد چنانچه بتوانند اکثریتی در خبرگان داشته باشند نفوذیهای خود را به این مجلس می‌کشانند و در غیر این صورت اقلیتی قدرتمند و سر و زبان‌دار تشکیل می‌دهند که خبرگان را به هم بریزند و همیشه برای اکثریت مانع‌تراشی کنند. اگر خدای نکرده آنها موفق به این کار شدند به دنبال این هستند که بحث شورای رهبری را مطرح کنند. طرح موضوع شورای رهبری بسیار بد و زشت است. قدرت آن است که رهبری بر عهده یک نفر باشد در غیر این صورت قدرت میان چند نفر تقسیم می‌شود».
از سوی دیگر «جامعه مدرسین مبارز» و «جامعه روحانیت مبارز» متعلق به باند خامنه ای، در یک اقدام خصمانه رفسنجانی را از لیست کاندیداهای خود برای خبرگان حذف کرده‌اند (خبرگزاری فارس متعلق به سپاه پاسداران- ۱۶ دی ۹۴). در حالیکه رفسنجانی معمولا در لیستهای این دو گروه قرار داشت.
خامنه ای در سخنرانی خود برای ائمه جمعه گفت: «اگرچنانچه آدم ناصالحی است، راهش ندهیم...در هرجایی که انتخابات هست - آدمی باشد که صلاحیت نداشته باشد و ما اغماض کنیم... باطل کردن حق مردم است، خراب کردن حق مردم است؛ این هم ضد حق الناس است». وی در عین حال وحشت خود را از تکرار قیام ۱۳۸۸ ابراز داشت و با تأکید بر اینکه «همه باید نتیجه انتخابات را بپذیرند» گفت: «در سال ۸۸ یک حرف منکر و مستنکری مطرح کردند که تقلب شده است و باید انتخابات برهم بخورد؛ ...من نمی دانم که این خسارتهایی که در سال ۸۸ بر ما وارد شد کی جبران بشود؟! هنوز جبران نشده است».
شورای ملی مقاومت در اجلاس میاندوره یی خود در روزهای ۲۸ و ۲۹ آذر ماه تأکید کرد: «نمایش انتخابات مجلس و خبرگان نظام آخوندی -که مثل دیگر انتخابات این رژیم کشاکشی بین سرسپردگان ولایت فقیه بر ضد مردم ایران است- ازسوی مردم و همه نیروهای آزادیخواه ایران تحریم و طرد می شود. این نمایش از هم اکنون به صحنة جنگ و جدال باندهای متخاصم حاکمیت تبدیل شده است. موضوع اصلی مخاصمات درونی رژیم چاره جویی برای نجات نظام از مهلکه بحرانهایی است که موجودیت آن را تهدید می کند. کشاکشهای نمایش انتخابات و هشدارهای روزمرّه سران جناحهای رقیب، ازیک سو موقعیت ضربه خوردة ولی فقیه و از سوی دیگر هراس کل رژیم از قیام و خیزش مردم در اثر شقه و شکاف در بالای حاکمیت را بازتاب می کند».
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
۱۷ دی ۱۳۹۴ (۷ ژانویه ۲۰۱۶)

حسین یعقوبی:‌ رژیم ایران و شکست فضاحت بار "استراتژی شانتاژ"


با یورش وحشیانه و سازمان داده شده عوامل رژیم ایران به سفارت و کنسولگری عربستان سعودی در تهران و مشهد در دومین روز از سال جدید میلادی، تنش میان حکام ایران و کشور عربستان سعودی وارد دور جدیدی گردیده که از جهتی می توان از آن به عنوان سرفصل جدیدی در مناسبات رژیم حاکم بر ایران، نه تنها با عربستان سعودی که با دنیای عرب نام برد. تخریب سفارت عربستان توسط عوامل خامنه ای با واکنش اعتراضی گسترده ای در عرصه سیاست بین المللی و بویژه جهان عرب مواجه گشته و تاکنون بسیاری از کشورهای عربی روابط دیپلماتیک خود با رژیم ایران را یا کاملا قطع و یا به سطح پایینی تنزل داده اند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد در بیانیه روز دوشنبه ۱۴ دی خود اعلام کرد: "اعضای شورای امنیت با شدیدترین لحن حملات به سفارت عربستان سعودی در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد را محکوم می‌کنند".
رژیم ایران که خود رکورددار اعدام، شکنجه و جنایت و فساد در جهان است و تاکنون ۶۲ بار توسط سازمان ملل به خاطر نقض ابتدایی ترین حقوق انسانی محکوم گردیده است، تلاش می کند با دجالگری خاص خود دلایل این رویارویی را صرفا به اعدام نمرالنمر مرتبط ساخته تا از این طریق نقش مخرب خود در آشوب های فرقه گرایانه در جهان اسلام را تحت شعاع قرار دهد.
اما آیا خصومت رژیم ایران با کشور عربستان سعودی تنها به رویدادهای روزهای گذشته در آن کشور مربوط می گردد؟
تا قبل از به قدرت رسیدن خمینی و باندش در ایران، در هیچ مقطعی از تاریخچه روابط بین ایران و عربستان سعودی تنش و دشمنی به چشم نمی خورد. تیرگی روابط ایران تحت حاکمیت ملایان و کشورهای عربی و منجمله عربستان سعودی زمانی آغاز گردید که خمینی از بدو به دست گرفتن قدرت، سیاست "صدور انقلاب" به جهان و بویژه به کشورهای اسلامی را در دستور کار رژیم خود قرار داد. به گواهی تاریخ، جنگ فاجعه بار ۸ ساله بین رژیم خمینی و عراق نیز، مقدم بر هر چیز محصول همین سیاست مداخله جویانه و تحریک آمیز بود. (برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع شود به مقاله ارزشمند و تحقیقی دکتر عبدالعلی معصومی تحت عنوان " تحمیل کنندگانِ واقعی "جنگ تحمیلی")
اگرچه خمینی و رژیمش با تمام قوا بر ادامه جنگ تا "رفع فتنه در عالم" اصرار داشتند و آشکارا همه کشورهای مسلمان منجمله عربستان سعودی را مورد تاخت وتاز زهرآگین تبلیغاتی خود قرار می دادند، کشورهای عربی، بیشتر در صدد تنش زدایی و همجواری مسالمت آمیز با ایران بودند.
در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۶۱ روزنامه اطلاعات به نفل از تایمز چاپ لندن طی گزارشی نوشت: "پادشاهی سعودی به طور جدی تصمیم گرفته است جهت تشویق ایران به قبول آتش بس با عراق مبلغ هنگفتی به این کشور پیشنهاد دهد. سیاستمداران ذیصلاح براین عقیده اند که حکام سعودی و شیخ نشینهای حوزه خلیج فارس خود را آماده می کنند تا مبلغی در حدود ۲۰ میلیارد دلار به عنوان خسارات جنگی در اختیار ایران قرار دهند".
لازم به یادآوری است که کارشناسان امور جنگی مبلغ پیشنهادی عربستان سعودی به ایران را بیشتر از خسارت واقعی وارد شده به ایران تا آن مقطع می دانستند! اما خمینی که جنگ را "یک نعمت و موهبت الهی" و "سرنوشت ملت را بسته به آن" می دانست (کیهان، ۱۲ بهمن ۱۳۶۲) همچنان بر طبل جنگ خانمانسوز و کینه کشی از کشورهای عربی می کوبید.

در راستای این سیاست آشوبگرانه، رژیم ایران در سال ۱۳۶۶ تعداد زیادی از پاسداران را به منظور تبلیغ برای "انقلاب اسلامی" در آن کشور در بین حجاج ایرنی به مکه فرستاد که مناسک حج آن سال را به آشوب کشیدند. پیشتر از آن پلیس عربستان علیرغم کشف مقادیر زیادی مواد منفجره در چمدان های بسیاری از به اصطلاح حجاج ایرانی از ایجاد درگیری با آنها اجتناب کرده بود!
در این رابطه منتظری در کتاب خاطراتش به پرهیز مقامات سعودی از تنش با ایران اعتراف کرده و در نامه ای به خمینی می نویسد: "دشمن (دولت سعودی) در سال قبل از آن، در موضوع جاسازی و قرار دادن مواد منفجره در ساکهای حجاج با ما عاقلانه برخورد کرد و تا اندازه‌ای اغماض کرد و ما موضوع را رسیدگی نکردیم بلکه مغرور شدیم و در سال بعد چنین مصیبت بزرگی برای عالم اسلام رخ داد".

اما خمینی در روز بیست‌ و‌نهم تیر ماه سال ۱۳۶۷ در سخنرانی اش به ‌مناسبت سالگرد جنایت عوامل خود در مکه گفت: "اگر از صدام بگذریم، اگر مسأله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایت های امریکا بگذریم از آل سعود نخواهیم گذشت. انشالله اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم کرد و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم گذاشت و با برپایی جشن پیروزی حق بر جنود کفر و نفاق و آزادی کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجد الحرام وارد خواهیم شد".
البته این تنها خمینی نبود که آنچنان افسارگسیخته فریاد انتقام جویی بر علیه عربستان سعودی سر می داد. دو روز پس از واقعه آشوبگری مزدوران رژیم ایران در مکه، هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس وقت رژیم در ۱۱ مرداد ۱۳۶۶ در اجتماع کسانی که در مقابل مجلس رژیم به راهپیمایی اعتراضی در این رابطه دست زده بودند، گفت: " انتقام خون شهدا آن است که ریشه حکام سعودی در منطقه خشکانده شود".
اگرچه نکات ذکر شده تنها گوشه ناچیزی از دخالتهای فرقه گرایانه و خصمانه رژیم ایران در رابطه با کشور عربستان را نشان می دهند، اما همین اندازه هم گویای این حقیقت است که علت این درگیری ها به هیچ عنوان اعدام فرد یا افرادی درعربستان نبوده بلکه تماما ریشه در سیاست های مداخله جویانه و جنگ طلبانه آخوند های حاکم بر ایران دارد که به دلیل ماهیت نامشروع خود ناگزیر از آن می باشد.

گروگانگیری، تخریب سفارتخانه ها و اعمال شانتاژ بر علیه وابستگان دیپلماتیک کشورهای بیگانه در ایران البته پدیده جدیدی نبوده و جزء لاینفک سیاست های باج خواهانه رژیم ملایان از بدو تاسیس آن می باشد. عدم پایبندی نظام ولایت فقیه حاکم بر ایران به قوانین و نرم های بین المللی همچنین خود دلیل مضاعفی بر عدم تعلق این رژیم به دنیای متمدن معاصر است.
آنچه اما در این ماجرا امری جدید بوده و می تواند بویژه برای سیاستمداران غربی عبرت آموز باشد، شکست سیاست باج خواهی سیاسی و عقب نشینی خفت بار سران رژیم ایران پس از اقدام بسیار قاطع دولت عربستان سعودی مبنی بر قطع روبط دیپلماتیک با رژیم ایران است.
محکومیت این وحشیگری از طرف نیرو های انتظامی رژیم و دولت آخوند روحانی و تعهدش مبنی بر عدم "تکرار چنین حوادثی" البته بیشتر شبیه یک جوک بوده و کسی را نمی فریبد. معلوم نیست چگونه خصوصی ترین ارتباطات مردم از نظر ماموران امنیتی و انتظامی رژیم پنهان نمی ماند اما در این مورد علیرغم درخواستهای مکرر کمک از طرف دیپلمات های محاصره شده در سفارت از وزارت خارجه رژیم هیچ اقدام جدی برای جلوگیری از این حادثه صورت نمی گیرد!
یک پیام روشن البته در غلط گفتن های پی در پی سران رژیم ایران کاملا مشهود است و آن هم موقعیت بسیار ضعیف کلیت نظام ولایت فقیه و بن بستی است که در آن گرفتار است؛ نه می تواند ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی بر علیه جاه طلبی های خود در منطقه را تحمل کند و نه حتی قادر است به سبک گذشته با شانتاژ و باج خواهی به مقابله با آن بپردازد.
یقینا از پیامدهای این اقدام تبهکارانه رژیم ولایت فقیه که در محاصره بحرانهای داخلی و بین المللی هر روز بیشتر از روز قبل در حال از نفس افتادن است، تحکیم اتحاد کشور های عربی بر علیه نفوذ منطقه ای رژیم خواهد بود که عواقب تیره و تاری را در چشم انداز خواهد داشت. من تنها به یک مورد از فلاکت آتی ملایان اشاره می کنم و آن هم سقوط شتابان قیمت نفت و نقش تعیین کننده عربستان سعودی و متحدان عربش در این رابطه است که آخرین نفس زدن های "اقتصاد مقاومتی" آخوندی به آن بند است!


حسین یعقوبی

 ۱۳۹۴ دی ۱۶

صدای مادران، شمشیری ست

 د. نجمي از رزمگاه ليبرتي

در حاکمیت خفقان‌آور دیکتاتوری، آنگاه که دهانها را می‌بندند، و قلبها را تیرباران می‌کنند، یا گلوها را بدار می‌کشند، همیشه در کنار صفیر تفنگهای مبارزان آزادی، صدایی بوده است.
صدایی هم‌چون صدای خود مقاومت، که هم‌چون مرغ حق، پیاپی باطل بودن ظالم، و به‌حق بودن مبارزه برای برانداختن دیکتاتور را نشان داده، و مردم را مبارزه برانگیخته است.
صدایی که درست مثل صدای خود پیشتازان و مبارزان، و مثل همان کلام حق، نابودکردنی نیست. صدایی که ستمگر توان خاموش کردن آن را ندارد.
این صدا، صدای مادران، و خواهران و بستگان مبارزان و مجاهدان و زندانیان و شهیدان هر سرزمینی است.
در خفقان دیکتاتوری، وقتی مبارزی دستگیر می‌شود، اولین قلبی که برای آزادی او می‌تپد قلب نزدیکترین کس، یعنی مادر است. اولین قطرات اشک از چشم مادر می‌چکد و اولین تلاشها از خانه او آغاز می‌شود، و اولین گامها در راه گذاشته می‌شود.
از اولین روزهای شروع مبارزه علیه دیکتاتوری سلطنتی این صدای مادران و خواهران و بستگان بود که جلوی زندانها ستم دیکتاتوری را فاش می‌کردند و در تمامی این سالها نیز همین صدا، امتداد داشته، تا امروز که هنوز هم، صدای رسواگر مادران، از جلوی زندانها، از سر مزارهای شهیدان و از خاورانها هر روز به گوش می‌رسد.
خواهر مجاهد سهیلا صادق، در مصاحبه‌ای در هفدهم دیماه 85 در مورد نقش مادران در آن سالها گفته است:
«رژیم شاه می‌خواست این‌طور القا کند که خبری نیست و مشتی خرابکار در زندانها هستند، اما خانواده‌های زندانیان سیاسی تلاش کردند که طی این سالیان (از50 تا 57) شعار آزادی زندانیان سیاسی را به یکی از اصلی‌ترین خواسته‌های تظاهرات مردمی که در سال 57 برگزار می‌شد تبدیل بکنند. … و (در آخرین روزهای دیکتاتوری شاه) تحصن خانواده‌ها در دادگستری یکی از حرکتهای فراموشی‌ناپذیر و بسیار بسیار مؤثر خانواده‌ها بود».
بله! خروش مادران اولین جویباری است که از کوه درد و خشم سرازیر می‌شود و بعد در دشت مبارزه خلق، نهرها را به جریان می‌اندازد و رودخانه انقلاب جاری می‌شود.
پس می‌توان گفت که «آه مادران و دعای پدران و فریاد دادخواهی بستگان زندانیان در درگاههای زندانها تنها، آه نیست. بلکه شمشیری است تیز، که قلب دیکتاتوری را نشانه می‌گیرد، و روز به روز تاریکی اختناق را از هم می‌درد. شمشیری که دیکتاتور نمی‌تواند از تیزی‌اش بکاهد و نه می‌تواند آن را از دست مردم خارج کند. راستی چرا حتی درگذشت هر کدام از این مادران، خود به گردهمایی و کانون انتشار پیام مقاومت تبدیل می‌شود. راستی درگذشت مادر داعی، حقانیت و حضور و امتدادداری کدام راه را یادآوری کرد؟ درگذشت مادر بهکیش، خون به ناحق ریخته چه کسانی را به یادآورد؟ و همین‌طور تجمعات و سخنان و اعتراضها و دادخواهیهای مادران ستاربهشتیها، و ریحانه‌ها و سعیدزینالیها و مصطفی کریم بیگیها، وبهنود رمضانیها، و و و... ... بر سر مزارها و در جلوی زندانها، جنایات چه کسی را پیش چشم مردم ایران و جهان می‌گذارد؟

علاوه بر همه اینها، حضور این مادران و اعتراضهای شجاعانه‌شان، از شجاعت و اراده زنان ایران که سالهاست زیر ستم آخوندهای ولایت‌فقیه قرار دارند خبر می‌دهد. حضوری که در قیام 88 به‌خوبی در صفوف مقدم تظاهراتها به چشم می‌خورد. پس باید به برق این شمشیر حقانیت و مظلومیت و شجاعت، سلام کرد و از آن اراده و شجاعت و توان و امید برای ادامه راه گرفت.
 
برگرفته از سايت مجاهدين خلق ايران