۱۳۹۴ دی ۹, چهارشنبه

مزدوری سایبری دیکتاتوری خلیفه ارتجاع در تصویر

گاها در محیط سایبری با مزدوران گندگاوچاله دهانی مواجه میشویم که عمدتا صفحات آنها خالی از ارائه هرگونه متن و تحلیلی است و یا اینکه بدون نقاب از رژیم ضدبشری آخوندی حمایت میکنند. در مقابله با بعضی از لینک های مقاومت هم دچار هیستری و جنون ولایی میشوند و چرک حقد و کین از وجود عفن آنها فوران میکند. به موضوع که توجه کنیم تنها و تنها به اتاق جنگ سایبری وزارت بدنام اطلاعات میرسیم که برای سدکردن راه آزادی مردم ایران مزدوران آخوندی بسیج شده تا رژیم را از سرنگونی محتومی که از آن گریزی ندارد فراری دهند. در این رابطه تعداد اندکی از مزدوران دیکتاتور سابق را هم به خدمت گرفته اند.
تصویر زیر گویای پشت صحنه چنین فضایی است.
مزدوری سایبری در نظام خلیفه ارتجاع

۱۳۹۴ دی ۷, دوشنبه

پیامبرِ صلیب بر دوش- علیرضا خالوکاکایی


«من پشت در ایستاده‌ام. در را می‌کوبم. اگر کسی صدای مرا بشنود و در را باز کند وارد می‌شوم و با او شام خواهم خورد و او نیز با من».                                                                  
اشک ْقطره‌یی درشت، از چشمان هراسان زن گرفتار و بی فریادرس، در آستانهُ فروچکیدن بود. قامت مچالهُ او، در ازدحام اوباش، چون پوپکی بالْ شکستهیی می‌نمود در محاصرهُ کرکس‌ها. فریسیان با ریش‌های بافته و انبوه خود -که به چهره‌های چرمی و زمختشان خشونتی حیوانی می‌بخشید- او را دوره کرده بودند. کسی به کسی نگاه نمی‌کرد. گورکن آخرین کپهُ خاک را با غیظ به بالا پرتاب کرد و بیرون پرید. گرداگرد گودال آماده -که به دهان مرده‌یی ماننده بود-  کوهوارهیی از قلوه‌سنگ‌های ریزودرشت، دندان بر دندان می‌سایید. از هوا زهر و خون می‌چکید. فریادی چون غلتیدن بشکهُ تندر بر بام ابرها،  فضای سرد و خشک را شکافت.
- بیاوریدش!
زن که تا این هنگام ساکت ایستاده بود، لبان داغمه‌بسته‌اش را گشود و فریادی جگرخراش از نهاد خسته برآورد. آنان که به تماشا ایستاده بودند، گامی به تردید به جلو نهادند. کودکی در آغوش مادری در بین جمعیت، بیتاب و بهانه‌گیر، ونگ می‌زد.  پرندهیی بهت آلود از روی شانهُ تماشاگرانِ ساکت کشید و در درنگ سربی آسمان فرورفت.
- نه!... دست نگهدارید!
...
کورسویی لرزان در قلب زن روشن شد. جرأتی خفیف در خونش شروع به دویدن کرد.
- این کیست؟ که چنین آمرانه و باشهامت اجرای حکم خدا! را مانع می‌شود؟!
نگاه‌ها، زخمی و ژرف‌کاو، هر یک کاسه‌یی لبریز خون؛ خونی غلیظ، به‌یک‌باره به پشت چرخیدند.  
- بازهم تو، عیسی ناصری!
مسیح، آرام پای بر خاک کشید، بادی شوخ دامن و بازیگوش، نرمتابِ گیسوان سیاه و بلندش را اندکی پریش کرده بود در سیمایش قاطعیتی آمیخته با مهربانی موج می‌زد.
- این زن بی‌گناه است. آزاد کنیدش!
موجی آمیزهُ بهت و خشم، چهرهُ فریسیان و سنگ به دستان کبود فکر را درنوردید و رگ برآمدهُ گردن آنان را بیشتر برجسته کرد.  
- این زن خدا را به خشم آورده، سزای او...
[مسیح، با طمأنینه]:
- فقط آنانی بمانند که خود تاکنون هرگز دست به گناه نیازیده‌اند....
همهمهُ دهان‌پرکن ناگهان فرونشست. کسی، آهسته به کسی دیگر نگاه کرد و آهنگ نگاه او، در دیوار چشم تکرار شد. نگاه‌ها یکی‌یکی، از صورت خون‌مردهُ زن، ابتدا با ناباوری به خط افق و آنگاه ازآنجا به درون تابانده شد. فریادی در هر وجدان،  نهیبی در هر قلب. مشت‌ها شل شدند و قلوهُ سنگ‌ها یکان یکان فروافتادند. سایه‌ها محو، و گام‌ها کم‌کم دور شدند. فریسیان نیز دلیلی برای ماندن ندیدند. تنها عیسی به‌جای ماند و آن زن تنها.
... و عیسی که اهل سنگسار نبود.
این جلوهیی از سیمای تابناک مسیح است؛ پیامبری شگفت با تولدی شگفت‌انگیزتر، در دامن‌پاک مادری پیامبرسان چون مریم عذرا.  او حدود 600 سال قبل از اسلام و درزمان حاکمیت هیرودس رومی بر سرزمین مقدس، در شهر «بیت‌اللحم» (فلسطین کنونی) متولد شد. بخش عظیمی از اهمیت ظهور عیسی را باید در نقش‌آفرینی و مسئولیت‌پذیری بی‌بدیل مریم عذرا جستجو کرد.
 مریم، زنی برگزیده، پاک و شکیبا

مادر مریم و پدرش، عمران، از چهره‌های خوش‌نام بنی‌اسرائیل بودند. این مادر وقتی باردار بود نذر کرد، پسری را که به دنیا می‌آورد، به خداوند هدیه کند؛ یعنی وقف دین و کنیسه نماید. اما برخلاف انتظار و توقع، نوزاد، دختر بود، او را «مریم» نامیدند. مریم از نوجوانی تحت سرپرستی ذکریا، از پیامبران نامور بنی‌اسرائیل قرار گرفت.  انجیل‌ها می‌گویند بعدها مریم نامزد مرد جوانی بنام یوسف شد که در شهر «ناصره» درمنطقه جلیل از مناطق فلسطین نجاری می‌کرد. به همین دلیل مردم، مردم عیسی را به اعتبار ناپدری‌اش عیسای ناصری (اهل ناصره) و پیروانش را هم «نصاری»  نامیدند.

تولد خارق العادهُ مسیح

 داستان تولد مسیح در سوره مریم به‌طور کامل آمده است. ظهور فرشته الهی به‌صورت یک انسان بر مریم، در خلوت عبادت، شروع ماجراست. فرشته به او پیام باردارشدن و تولد عیسی مولودی فرخنده و مبارک را می‌دهد. ازاین‌پس سرگذشت دردناک مریم برای ساختن رویدادی شکوهمند در تاریخ شروع می‌شود. اوباش تحریک‌شده و ولگردان هرزه‌درا و چماق به دست،  او را ناپاک و بدکاره می‌نامیدند و بسا زخم‌زبان‌ها می‌زدند. مانند: «ای مریم! پدر و مادرت این‌کاره نبودند ولی تو چرا؟!…» این‌چنین بود که بار عظیم زایش یک وجود تاریخی جدید، بر دوش مریم عذرا قرار می‌گیرد، و او با طاقتی شگفت، پیروزمندانه آن را به ثمر می‌رساند.
وقتی این داستان را می‌خوانیم، بی‌اختیار از خود سؤال می‌کنیم، چه عمدی در کار بوده که خدا تولد مسیح را با این مکانیزم شگفت و بحث‌برانگیز، به انجام برساند؛ آن‌هم با برگزیدن یک زن یعنی مریم. آیا بهتر نبود شیوه یی معقول و شرع پسند در پیش می‌گرفت؛ شیوه یی که جای «اماواگر» و سوءاستفاده برای آخوندهای زمان و حد زنان متشرع باقی نگذارد؟
باکمی درنگ و رفتن به عمق، باید گفت اتفاقاً جان کلام نیز اینجاست گویی خدا عمد داشته، به این وسیله با تمامیت نکبت و ریشهُ جاهلیت و ارتجاع دربیفتد. تحت قوانین ارتجاعی آن زمان، زن، وجودی گناهکار به شمار می‌آمد و با کوچک‌ترین بهانه خونش مباح می‌شد. میهن اسیرمان را در زیر نعلینِ خونینِ عمامه به سرهای تازیانه به دست نگاه کنید تا دریابید 600 سال قبل از ظهور اسلام، زنان آن روزگار از دست فریسیان چه می‌کشیده‌اند. راستی چه شباهت شگفتی! وجود دارد بین زمانهُ ما و شرایطی که مسیح در آن برانگیخته شد؛ آیا این تصادفی است؟
تولد مسیح،  پدیدهیی رو درروی نگرش آخوندها
آری، نفس تولد عیسی بار ضد ارتجاعی دارد. او در شرایطی قدم به عرصهُ حیات گذاشت که آخوندهای یهودی (همان‌ها که سنگسار توسط آن‌ها ترویج و اجرا می‌شده) با دکان‌های ارتجاعی خود، مردم جامعه و اندیشهُ انسانی را به انحراف کشانده، و برای زن شخصیت و احترامی قائل نبودند. عجایب کار خدا را می‌بینید؟ کسی را به جان آخوندهای یهودی انداخته که از دید آن‌ها اولین اتهامش این است که اصلاً پدر ندارد و معلوم نیست چطور به دنیا آمده، حال ادعای پیامبری هم دارد! اینجاست که باید دوباره آن جملهُ طلایی خضرِ پیامبر را - در پاسخ به سؤالات مکرر حضرت موسی- از قول قرآن شنید، و در آن تعمق کرد:  «أَلَمْ أَقُل لَّک إِنَّک لَن تَسْتَطِیعَ مَعِی صَبْراً»(کهف- 72 و 75). آیا به تو نگفتم نمی‌توانی صبر کنی؟ [نگفتم صبر کن تا به کنه حقیقت پی ببری].
ماحصل اینکه، تولد مسیح درست در نقطه مقابل ایدئولوژی آخوندها و فریسیان دین‌فروش قرار دارد. پیام این تولد این است که کسی یارای مقابله با آخوندها را دارد که خودش کاملاً از تفکرات آلودهُ آن‌ها بری باشد؛ و مسیح به‌درستی آن‌کس بود. 
در قرآن می‌خوانیم حضرت مسیح -درحالی‌که نوزادی بیش نیست- در گهواره، خود را به‌عنوان بندهُ خدا، صاحب کتاب و پیامبر معرفی می‌کند (إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِی الْکتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیاً / وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أَینَ مَا کنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاهُ وَالزَّکاهُ مَا دُمْتُ حَیاً) و بلافاصله انگشت می‌گذارد روی نیکی و احترام نسبت به مادر بزرگوارش؛ زیرا این مریم است -که پس از به دنیا آوردن مسیح- در معرض اتهام و ژاژخایی آخوند مآبانهُ اوباش قرارگرفته (وَبَرّاً به والدتی) و می‌گوید خدا مرا جبار شقی قرار نداده «وَلَمْ یجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیاً» (مریم- آیات 32-30 )
این کنایه و اشارتی گویاست به دیدگاه زن ستیزانه و ضد انسانی آخوندهای شقی و پلید؛ آنانی که «پشه را صافی می‌کنند ولی شتر را با بارش فرو می‌بلعند»؛ همان‌ها که چپاول و رباخواری و… را حلال می‌شمارند اما برای زنان حکم سنگسار صادر می‌کنند». خدایی که مسیح می‌پرستد و به پرستش او فرامی‌خواند، «جبار» و «شقی»، دیکتاتور و خون‌ریز نیست بلکه او و خدایش، در برابر جباریت و شقاوت دینی قرار دارند.
مخاطب اصلی مسیح، ارتجاع سفاک و زن‌ستیز دینی
 بنابر آنچه گفته شد، مخاطب اصلی مسیح، آخوندها و فریسیان ریاکار و دین‌فروش بودند. عیسی  از همان روز نخست اعلام کرد که دین جدید نیاورده بلکه تأییدکننده دین موسی است. آمده تا تحریفات ارتجاعی علیه آن آئین را افشا کند. «وَمُصَدِّقاً لِّمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاهُ وَلِأُحِلَّ لَکم بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیکمْ وَجِئْتُکم بِآیهُ مِّن رَّبِّکمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَطِیعُونِ» (آل عمران- 50 ) جنگ مسیح، علیه ارتجاع مذهبی جنگی سخت بود. او آن‌ها را در تمامی مظاهر دین فروشی می‌کوبید و افشا می‌کرد. نمونه‌اش داستانی که در ابتدای این نوشتار نقل کردیم که چطور مسیح مانع سنگسار یک زن نگون‌بخت شد.
جنگ با ارتجاع سفاک دینی و بنیادگرایی مهیب مذهبی [آن‌گونه که در روزگار غریب خودمان شاهدش هستیم و باپوست و گوشت و استخوان آن را لمس می‌کنیم] جنگی است دشوار؛ به فداکاری زیاد و سقف شکنی نوین در طاقت انسانی نیاز دارد، ازاین‌رو مسیح در بسیاری از موارد سخنانی با این مضمون دارد:
 -گمان نکنید که آمده‌ام تا صلح به زمین بیاورم. نیامده‌ام که صلح بیاورم بلکه شمشیر را.
- دشمنان شخص، اعضای خانواده او خواهند بود، هر که پدر و مادر خود را بیشتر از من دوست داشته باشد، لایق من نیست. هر که صلیب خود را برندارد و به دنبال من نیاید لایق من نیست. هر کس فقط در فکر زندگی خود باشد آن را از دست خواهد داد، ولی کسی که به خاطر من زندگی خود را از دست بدهد زندگی او در امان است.
مسیح، مبشر عشق، عطوفت و عدالت
رویاروی شقاوت دین‌فروشان که ما نمونه‌های فراوان آن را روزمره در جامعهُ آخوند زدهُ خودمان حس می‌کنیم، مسیح مبشر عشق و عطوفت بود. ازاین‌رو به محرومان می‌گفت: «ای تمامی زحمتکشان و گرانباران، نزد من بیانید و من به شما آرامش‌خواهم داد». قبل از مسیح آنچه به نام دین  در جامعه تبلیغ‌شده بود، جز وحوشت و سنگدلی نبود. دست‌وپا بریدن، چشم درآوردن، سنگسار و شقه کردن - درپوش اجرای احکام و حدود دینی-  سبب شده بود تا آخوندها و فریسیان بر گردهُ مردم حکومت کنند.  ستمدیدگان در وجود مسیح پیامبری را می‌دیدند که  به رحمت،  عدالت و رهایی فرامی‌خواند و این دجالان دین‌فروش را خوش نمی‌آمد به همین دلیل او را تکفیر و خونش را مباح نمودند. آنان  از حاکم رومی فلسطین خواستند که مسیح را اعدام نماید. به‌رغم عدم تمایل حاکم رومی به این کار؛ و باآنکه او، انتخاب بین اعدام  عیسی و باراباس (یک جنایتکار حرفه یی) را به عهده خود مردم گذاشت اما تحریک و سم‌پاشی آخوندهای یهودی علیه حضرت مسیح تا بدان پایه رسید که باراباس جنایتکار بخشوده شد و مسیحِ مبشر عطوفت و نرم‌دلی به مرگ محکوم گردید.
صحنهُ اجرای حکم نیز بسیار مشابهُ اجرای احکام، در حکومت آخوندی است؛ مرگی توأم با شلاق و شکنجه و آزار فراوان. مسیحیان معتقدند که عیسی را سرانجام به صلیب کشیده و به شهادت رساندند اما نظر قرآن این است که آن‌ها عیسی را به قتل نرساندند، بل، او به‌سوی خدای خود عروج کرد.
آنچه مسلم است، مسیح زنده است؛ زنده در تمامی خروش‌ها و فریادهای آزادی‌خواهی و عدالت‌جویی. در سالروز میلاد او به‌صورت خاص، و در آستانهُ هرسال نو مسیحی، به‌صورت عام، آرزو می‌کنیم ایران‌زمین نیز با الهام از پیام مسیح، از چنگال ارتجاع هار و فاشیسم شقاوت پیشهُ دینی رها شود، و صلح و برابری در دولت عشق، جای آن را بگیرد. تا آن زمان نیز ما بی‌گمان «صلیب خویش بر دوش» باافتخار گام به راهی خواهیم گذاشت که مسیح و دیگر مبشران نجات‌بخش گذاشته‌اند. باشد از این جملهُ ژرف و زیبای او، ره‌توشه گیریم که گفت:
«هر کس تا آخر پایدار بماند، نجات خواهد یافت».
لینک از سایت ایران افشاگر:



بازداشت خانواده های مجاهدین لیبرتی در تهران

عوامل اطلاعاتی رژیم آخوندی دوشنبه شب ۳۰‌آذر (21دسامبر) خانمها فاطمه رضوانی و آذر کروندی دو تن از اعضای خانواده مجاهدان لیبرتی را بازداشت کردند. مزدوران به خانه یی که این افراد به مناسبت شب یلدا در آن جمع شده بودند حمله کرده و ضمن بازرسی حاضران و میهمانان، تلفنهای همراه همه آنها را با خود بردند. مأموران متعاقبا به منازل شخصی دستگیرشدگان نیز یورش برده و آلبوم عکسهای خانوادگی و سایر وسایل آنان را به یغما بردند.
خانم رضوانی خواهر مجاهد خلق قاسم رضوانی است که در ۱۰شهریور ۱۳۹۲ در قتل عام اشرف به شهادت رسید و خانم کروندی از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ است که فرزندش در لیبرتی است.
حمله به خانواده های مجاهدان لیبرتی و بازداشت آنها در حالی است که رژیم آخوندی به طور مستمر مزدوران اطلاعات و نیروی قدس را در پوش خانواده به لیبرتی اعزام می‌کند تا به شکنجه روانی مجاهدین پرداخته و برای قتل عام آنان زمینه‌سازی کند.
مقاومت ایران از عموم مراجع بین المللی مدافع حقوق بشر به ویژه گزارشگر دستگیریهای خودسرانه خواستار اقدامی مؤثر برای آزادی عموم زندانیان سیاسی به ویژه خانمها فاطمه رضوانی و آذر کروندی است.

دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران

۶ دی ۱۳۹۴ (۲۷ دسامبر ۲۰۱۵)

لینک از سایت همبستگی ملی:




نمایشگاه تروریسم رژیم آخوندی و نقض حقوق بشر در ایران در کنگره آمریکا


سازمان جوامع ایرانی در آمریکا نمایشگاه حقوق بشر در ایران و سوابق رژیم آخوندی در تروریسم و سرکوب داخلی را به مدت ۴ روز در مجلس نمایندگان امریکا برگزار کرد.
این نمایشگاه که تصاویری از جنایات رژیم در داخل، و تاریخچه اعمال تروریستی رژیم و مزدوران وابسته اش را در سراسر دنیا در معرض دید نمایندگان و مشاورین کنگره قرار داده بود با استقبال گسترده آنها مواجه شد.

در این نمایشگاه ۸ تن از اعضای مجلس نمایندگان از کمیته های خارجی و قوای مسلح و نظارت بر امور دولت و کمیته بودجه ضمن بازدید از نمایشگاه، طی سخنانی، رژیم ایران را ناقض اول حقوق بشر مردم ایران و حامی اصلی تروریسم دولتی در جهان معرفی کردند و برگزاری این نمایشگـاه را اقدامی ارزشمند در افشای جنایات رژیم علیه مردم ایران ارزیابی کردند.

قاضی تدپو در سخنان خود، با یادآوری اینکه رژیم ایران اولین رژیم حامی تروریسم در جهان است که در سراسر جهان دست به قتل و جنایت می زند گفت: جامعه بین المللی، بویژه ایالات متحده آمریکا باید رژیم ایران را بخاطر اعمال جنایتکارانه، علیه مردم ایران و مردم کشورهای منطقه و سایر نقاط جهان مورد حسابرسی قرار بدهد.
نمایشگاه  حقوق بشر ایران در کنگره آمریکا
وی گفت:‌ من به عنوان رئیس زیر کمیته تروریسم در کنگره آمریکا، به افشای جنایات رژیم ایران علیه بشریت ادامه خواهم داد.

خانم ایلیانا رزلهتینن رئیس زیرکمیته خاورمیانه و شمال افریقا در کنگره امریکا از این نمایشگاه، بازدید کرد.

ایلیانا رزلهتینن در سخنان خود، با اشاره به ردپای رژیم در طراحی و اقدامات تروریستی در سطح جهان از جمله انفجار مرکز یهودیان در بویئنس آیرس، گفت: این یک امر عادی شده است که اثر انگشت رژیم ایران، هر جا که خشونتی رخ داده، مشاهده میشود. من میخواهم از دوستان خوبم در جوامع ایرانیان مقیم امریکا بار دیگر به خاطر افشای تهدیدات و جنایات این رژیم بویژه علیه ساکنان لیبرتی تشکر کنم. ما رژیم ایران را برای این جنایات وحشیانه علیه بشریت مسئول میدانیم. 
دینا روهراباکر رئیس زیرکمیته آسیا و اروپا در کنگره امریکا بعداز بازدید نمایشگاه به سخنرانی پرداخت.
 
دینا روهراباکر در سخنان خود گفت: اینجا نمایشگاهی است که خیلی از آمریکاییان وقتی آنرا ببینند، متعجب خواهند شد. چرا که دولت ما سعی میکند این جنایات وحشیانه، و غیر قابل باور که توسط آخوندها در ایران انجام شده است را بپوشاند.
روهراباکر ضمن قدردانی از اقدامات ایرانیان مقیم امریکا در افشای جنایات رژیم علیه مردم ایران و تروریسم صادراتی این رژیم به کشورهای منطقه و سایر نقاط جهان خطاب به رزمندگان آزادی در لیبرتی گفت:
 
به ساکنان کمپ لیبرتی:
شما برغم اینکه در شرایط بدی هستید، اما در خط مقدم هستید، و شما فراموش نشده اید.
شما به ما، یعنی به آمریکا یاد آور میشوید که رژیم آخوندها برای رسیدن به اهدافش مردم را ترور میکند، و میکشد. این پیامی استکه شما با به خطر انداختن جان خود، به ما میرسانید. پس فکر نکنید که شما فراموش شده اید، و یا از شما قدردانی نمیشود.
رژیم آخوندها در ایران یکی از خطرناکترین تهدیدات برای غرب است، چون در اقدامات تروریستی، مثل حملاتی که شما تجربه کرده اید، دست دارد. 
پس ما برای دستیابی به حفاظت و امنیت شما در کمپ لیبرتی تلاش خواهیم کرد، درحالیکه میدانیم شما نقش مهمی در افشای بیرحمی رژیم برای دنیا دارید. 
موفق باشید، 
 
سخنران دیگر این برنامه نماینده رابرت پتینجر بود. وی در سخنان خود خطاب به مردم ایران گفت: من و بسیاری از نمایندگان دیگر در کنگره امریکا برای خواست تغییر رژیم حاکم بر ایران در کنار شما هستیم. تا پیروزی محقق شود و دموکراسی در ایران برپا گردد.
وی با یادآوری اقدامات تروریستی و حمایت رژیم حاکم بر ایران از تروریسم در سطح جهانی، مماشات با رژیم از سوی دولت امریکا و کشورهای غربی و تهدیداتی را که متوجه صلح و امنیت بین المللی می کند را برشمردم و سپس افزود: 
من از خانم مریم رجوی خیلی تشکر میکنم. از او و از تلاشش برای تغییر رژیم در ایران کاملا حمایت میکنم. من افتخار صحبت کردن با او را در هفتم ژوئن در پاریس داشته ام. من به همراهی با شما ادامه خواهم داد تا به تعهداتمان برسیم. و کشور ایران را در آزادی ببینیم.
 
نماینده کنگره ترنت فرانکس در سخنان کوتاه خود در نمایشگاه نقض حقوق بشر و اقدامات تروریستی رژیم در کنگره امریکا گفت: امروز خیلی روز ناراحت کننده ای برای من بود، وقتی که این نمایشگاه را دیدم که برخی از ستمها و ظلمهای رژیم ایران را به نمایش میگذارد. ما خطر رژیم ایران را درک میکنیم، و مردم ایران را دوست داریم. میدانیم که آنها توسط این رژیم سرکوب میشوند. 
وی ضمن تقبیح سیاستهای مماشاتگرایانه دولت امریکا، بر حمایت مجدد خود از مقاومت ایران برای آزادی و حاکمیت مردمی تاکید کرد و فعالیتهای ایرانیان مقیم امریکا برای افشای جنایات این رژیم علیه مردم ایران را مورد تقدیر قرار داد
 
نماینده مایک کافمن در سخنان کوتاه خود در نمایشگاه در کنگره امریکا خطاب به مردم ایران گفت: ایالات متحده در تلاش مردم ایران برای دستیابی به آزادی و دموکراسی در کنار آنهاست؛ رژیم ایران بزرگ‌ترین صادرکنندة بی‌ثباتی و تروریسم نه تنها در منطقة خاورمیانه بلکه در سراسر جهان است. ما مخالف رژیم ایران هستیم، ما در مبارزة مردم ایران برای حقوق بشر، دوشادوش آنها ایستاده‌ایم.
 
تام مک کلینتاک در سخنان خود در این نمایشگاه گفت: بدانید که درد رنجی که بر شما وارد میشود از چشم دیگران پوشیده نیست. مردم آمریکا شاهد هستند، مردم جهان از آن آگاه هستند. عدالت برای همیشه خاموش نخواهد ماند. استقامت کنید، و بدانید که تنها نیستید، 
آلکس مونی نماینده دیگر کنگره امریکا ضمن بازدید از نمایشگاه طی سخنانی بر تعهد خود در حمایت از آزادی مردم ایران و مقابله با تروریسم رژیم تاکید کرد. 
 14دسامبر2015
لینک از سایت همبستگی ملی:



آخوند مهدی طائب: هر لحظه باید آماده مقابله با فتنه‌ای بزرگ‌تر باشیم

آخوند مهدی طائب سرکرده قرارگاه موسوم به عمار روز شنبه ۵ دی در یک گردهمایی در کرج نسبت به تکرار قیام ۸۸ هشدار داد و گفت: «نباید تصور کرد که فتنه به پایان رسیده و دیگر شاهد توطئه‌ای علیه کشور نخواهیم بود، مقام عظمای ولایت تاکید کرد که هر لحظه باید آماده مقابله با فتنه‌ای بزرگ‌تر باشیم».
وی افزود:«دشمنان در فتنه ۸۸ به دنبال براندازی نظام بودند و از هر توطئه شومی برای دستیابی به این هدف‌ استفاده کردند».
وی گفت: «در شرایط حساس داخلی و خارجی قرار داریم و مردم باید هوشیار و آگاه باشند».
وی همچنین با حمله به باند رفسنجانی – روحانی گفت: «در حال حاضر یکی از مهمترین اولویت‌های مردم این است که مسئله نفوذ را به طور دقیق مورد توجه قرار داده و از نفوذ دشمنان و فتنه‌گران به ارکان اصلی تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز نظام مقدس جمهوری اسلامی جلوگیری کنند».

آخوند جنایتکار مهدی طائب سرکرده قرارگاه تروریستی موسوم به عمار

سهیلا دشتی:‌ نامه ای به مادران میهنم ایران


مدتهاست که می خواهم چند خطی برای آنان که ندیده مشان و هر روز به آنها فکر می کنم بنویسم. به دیر آشناهای میهنم. به مادران جاودانه های تاریخ ایران. به مادر امیرارشد، به مادر ریحانه، به مادر ستار، به مادر سعید و مادر مصطفی و مادر کیانوش و مادر فرزاد، به مادر زینب علم هولی، مادر ندا، مادر بهنود، مادر غلامرضا خسروی، مادر صانع ژاله و مادر محمد مختاری و هزاران هزار مادر دیگر که نه اسمشان را می دانم و نه نشانه ای از آنان است. راستش را بخواهید تا به حال جرأت نکردم. جرأت نکردم چون فقط نمی توانم بگویم روحشان شاد و یا مادر چه صبری داری.
می دانم که دلتنگ هستید. دلتنگ بوئی و یا آوائی، نفس گرمی و خنده ای. یادشان هر لحظه در دلتان جوانه می زند. از نوشته هایتان می فهم که خواب ندارید و دردی مستمر در جانتان افتاده است. انگار که می گوئید:
رشته ای بر گردنم افکنده دوست
هر کجا رو می کنم یادی از اوست
وآن زمان که بر سر مزار آنان می روید شاید در دل می خوانید:
تو در کجای این جهان بی باران روئیده ای که این چنین سبزی
هوای تو دارد
دلم، روحم
صدایت پژواک خوبیهاست
یاد تو در روزهایم جاری است
در همه روزهای آفتابی
در شراره های خورشید
همیشه با منی
نمی دانم چگونه می شود از فرسنگها راه دور به شما بگویم که ای شما سرو آزادگان چقدر برایم عزیز هستید. این را حمل بر خودستائی نکنید که از کلمه من استفاده می کنم، می دانم که احساسات من به شما عزیزان بیشتر از میلیونها نفر نیست که با شما هستند. ولی اجازه بدهید که از من استفاده کنم و بتوانم راحت تر بنویسم.
آنچه که در تک تک شما بارز است، عشق است و عشق. چیزی که آنان نداشتند و ندارند. آخر از همان روز اول گفتند که احساسی ندارند. شمایان همه آن عشقها را بدون هیچ چشم داشتی در طبق اخلاص مادری گذاشتید و آن را به فرزندانتان تقدیم کردید. به آنان یاد دادید که با تفاوت باشند. با تفاوت باشند در برابر آنچه که در اطرافشان می گذرد. چشمها را برهم نگذارند وقتی حقیقتی زیرپا له می شد و یا بازیچه دست آنان که ذره ای عشق در وجودشان نیست.
آنچه که از تک تک این عزیزان به جا مانده نشان از انتخاب آنان دارد، انتخابی بدون شک و تردید. انتخابی که من اگر بنشینم، چه کسی بر خیزد. چه کسی با دشمن بستیزد. از ستار که به مادرش می گوید که راه شرف را بر می گزیند و سرخم نکرد. در زیر شکنجه های بیرحمانه می خندد وشکنجه گر را به زانو در می آورد. از امیر ارشد که از رفتن تن نمی زند و ریحانه!
نمی دانم از کدام یک ازآنها بنویسم و از کجای این تاریخ غبار گرفته میهنم شروع کنم.
ریحانه در آخرین نامه اش می گوید. من محکوم می کنم دستگاه قضائی را. من محکوم می کنم قاضی را و برای جانش در مقابل قربانی کردن ارزشهای والای انسانی چانه نمی زند.
 شعله عزیزم فکر کن که ریحانه ات که اکنون ریحانه جهانی است سر خم کرده بود و تن داده بود به تمامی نامردمی ها. آن وقت او ریحانه تو نبود. از او به جز تنی و نفسی نمانده بود. خودت در مورد او می گوئی: «تن نازک تو هر چه کشید، کشید. روحت بزرگ شد. خیلی بزرگ. انگار تو مادری و من فرزند. سرم را بالا میگیرم تا تو را نگاه کنم. از هر نظر که بگویی. میدانم در آرامشی. آرامش ناشی از انتخاب خودت. حتی به قیمت نفس های نکشیده ات. باید تمرین کنم. یاد بگیرم بی تو بودن را. بی تو خواب دیدن را. بی تو زندگی کردن را.»
از تو چه بگویم خواهر شیردلم گوهر مادر ستار، یکی از ستاره های آسمان غم زده میهنم. ستاری که خطاب به کاخ نشینان تهی از عشق می گوید. آگر از اطلاع رسانی هراس دارید از حکومت کناره گیری کنید و یا ظلم نکنید، شما بازداشت نکنید، شکنجه نکنید تا اطلاع رسانی نشود. به زودی بساط ظلم شما بر سرتان فرو خواهد ریخت. ... شما قصد ساکت کردن هر صدائی را دارید. پس ما را از تهدیدات خود نترسانید، چون ترسی در دل ما نیست. دیگرجای ترسی نمانده.
دیروز بنده را تهدید کردند به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمی‌بندی می‌گویم کاری انجام نمی‌دهم که لازم به بستن دهانم باشد می‌گویند وراجی زیاد می‌کنی، می‌گویم چیزی که می‌بینم ومی شنوم را می‌نویسم، می‌گویند هرکاری بخواهیم می‌کنیم هر رفتاری را انجام می‌دهیم، شما باید خفه شوید و اطلاع رسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام ونشان! بدون اینکه کسی بداند چه برسر شما آمده؛ و ستار در جواب به این تهدیدات می نویسد
ترسی در دل ما نیست، دیگر جای ترسی نمانده، شلاق وشکنجه شدن، ما را از اطلاع رسانی کردن باز نمی دارد. ستار انتخاب می کند و بهای انتخابش را با جانش می پردازد. ادعا نمی کند، از آرِی گفتن به قداره بندها و پاسداران تاریکی تن می زند.
چنین سرو آزاده ای را گرفتند. ولی صدای ستار جاودان شد و تو یکی از منادیان پیامش. فقط از خودت نقل می کنم. چون هیچکس نمی تواند به روانی و صداقت تو بگوید.
«با صدایی رسا اعلام می‌کنم من نیز با شمایم و باکی از تهدیدات خود و دخترم ندارم، چرا که اگر قرار بود سکوت پیشه کنم، سال‌ها پیش می‌بایست هم‌چون مدعیان دین‌مداری مهر سکوت بر لبانم می‌زدم و خفت با ترس زیستن را می‌پذیرفتم، اما با دل غم‌بار و قلبی مجروح اعلام می‌کنم خودم و دخترم در راه دفاع از کیان خانواده‌ام، آماده پذیرش هر نوع برخورد هستیم و جان خویش را سال‌هاست در راه دفاع از خون پایمال شده فرزندم در دست گرفته‌ایم.»
اکرم نقابی فقط از سعیدش نمی گوید. فریاد بر می آورد که اگر خرداد شصت اعتراض کرده بودیم کشتارهای سال 67 به وجود نمی آمد؛ و همین طور ادامه می دهد و می گوید دیگر وقت سکوت نیست. اکرم فقط به دنبال سعید خودش نیست. می خواهد سعیدهای دیگری قربانی انحصار طلبی و فرد پرستی دستگاههای خلافتی و ولایتی نشوند
شهین عزیز وقتی از امیر ارشد می نویسی دل آدم هزار پاره میشود. به او گفتی برو و امیر ارشد ماند و جاودان شد. نوشتی:
به تو گفتم: از ایران برو
گفتی: کجا
گفتم: هر جایی غیر از اینجا
گفتی: با دلم چه کنم؟ هیچ جا وطن نمی شود
گفتم: هر کجا آزادی باشد آنجا وطن است و وطن دل. دل درون قفس چه سود؟
گفتی: اینجا را آزاد می کنیم...
داستان مصطفی کریم بیگی، کیانوش و سعید، محمد و بهنود و هزاران هزار دیگر هم همین است. در جستجوی آن گوهر ناب بودند. آزادی را می گویم.
جان آنان را گرفتند ولی این برایشان کافی نیست. بیشترمی خواستند، بیشتر می خواستند سکوت سیاه مردم را. به گفته ای اختناق حاکم، اما امنیتی حاصل نبود. می خواستند شما را تطمیع کنند. تهدید کردند و به زندان انداختند و باز داشت و دستگیری. ولی بیهوده سعی دارند، گزمه های تباهی؛ اما شما در برابر این همه ظلم ساکت نماندید در مقابل شما سر برافراشتید و ایستادید. قنفوس وار سر بر داشتید. حال هر کدام از شما به یک گنجینه برای مردم تحت ستم تبدیل شده اید. شما مادرانی هستید که سر از سجاده ها برداشتید. فریاد دادخواهی شما را شنیده اند، همه شنیده اند. باور کنید از شما وحشت دارند. خودتان خوب می دانید. به گفته شعله ما مادران از بند ناف فرزندانمان زنجیری بافته ایم که پیوندمان می دهد. بله ما مادران در احقاق حق فرزندانمان کوتاه نمی آئیم. چه زندانی باشند و یا چه آزاده ای خفته در زمین. ما به واسطه بند ناف فرزندانمان قدرت داریم؛ و این همان است که لرزه بر اندامشان می اندازد. شما دیگر یک تن نیستید. شما جمع است و در شما خواسته های مردم ایران بارزتر می شود. ایرانی بدون اعدام و ایرانی آزاد
اکنون
هر زن
مریمی است
و هر مریم را
عیسائی بر صلیب است،
بی تاج خار و صلیب و
جُل جُتا
بی پیلات و قاضیان و دیوان عدالت
عیسایانی همه هم سرنوشت
عیسایانی یک دست
با جامه ها همه یک دست
که برابری، میراث گران بهای تبار انسان است، آری!
و اگر تاجِ خاری نیست
خُودی هست که بر سر نهید
و اگر صلیبی نیست که بر دوش کشید
تفنگی هست. (احمد شاملو)
خواهر کوچک شما
لینک از سایت همبستگی ملی:
http://goo.gl/oy60Qf


نرخ بیکاری فارغ التحصیلان در ایران ۱۹ درصدی شد


با نزدیک شدن موعد برگزاری نمایش انتخبات رژیم و در حالیکه آخوند روحانی در تلاش است تا با سفید نمایی تبلیغاتی، بحران بیکاری در کشور را کنترل شده جلوه دهد، یک گزارش حکومتی چهره دیگری از ابعاد لشکر بیکاران، به ویژه در میان فارغ التحصیلان و دانش آموختگان با مدرک دکترا به نمایش می گذارد.
بنابراین گزارش: «نرخ بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی در حال حاضر ۱۸.۹ درصد است و از میان ۱۰۰ فارغ التحصیل دانشگاهی ۱۹ نفر بیکار هستند. آنگونه که کوروش پرند رئیس سازمان فنی و حرفه‌ای می‌گوید:‌ نرخ بیکاری فارغ التحصیلان مرد ۱۲.۹ درصد و برای زنان ۳۱.۳ درصد گزارش شده است به عبارت دیگر از هر ۱۰۰ مرد فارغ التحصیل ۱۳ نفر و از هر ۱۰۰ زن فارغ التحصیل ۳۱ نفر بیکار هستند» (سایت حکومتی الف 5 دیماه 1394)

این گزارش در ادامه با پرداختن به جزئیات ابعاد بیکاری در میان فرغ التحصیلان می افزاید: «حدود ۶ هزار نفر با مدرک دکترای تخصصی پی اچ دی در سطح کشور بیکار هستند و هم‌اکنون شاهد موج جدیدی از بیکاری آن هم در میان صاحبان مدارک بالای تحصیلی هستیم. براساس این آمار طی سال‌های آینده حدود ۵۸۰ هزار نفر با مدرک فوق لیسانس و ۷۳ هزار نفر با مدرک دکترای تخصصی به جمع فارغ التحصیلان دانشگاهی جویای کار اضافه می‌‌شوند. طبق آخرین آمار منتشر شده بیشترین نرخ فارغ التحصیلان بیکار نیز در رشته‌های صنعت و فراوری ۴۱.۶ درصد، علوم کامپیوتر ۳۰.۴ و روزنامه نگاری و اطلاع رسانی ۳۰.۳ درصد قرار دارند».

بحران بیکاری در ایران تحت حاکمیت رژیم چپاولگر آخوندی به حدی است که بسیاری از کارشناسان رژیم دیگر هرگونه بهبود شرایط را غیرممکن می دانند؛ زیرا نبود سرمایه گذاری و برهم خوردن تعادل اقتصادی که به تعطیلی بسیاری از واحد های تولیدی و صنعتی منجر شده است، هرگز با وجود این رژیم سرکوبگر امکان بهبود نخواهد بود.
دولت آخوند روحانی که با شعار «تدبیر و امید» برسرکار آمده است، قرار بود تا در یک برنامه صد روزه روند روبه رشد این بحران را متوقف نماید؛ اما در عمل جوانان ایران شاهد هرچه وخیم تر شدن اوضاع می باشند.
همچنین اکنون در خوشبینانه ترین حالت متولیان رژیم از ورود هفت میلیون فارع التحصیل بیکار در آینده نزدیک سخن به عمل می آورند. به این بحران نیز باید به نرخ بیکاری سرسام آور در غالب استانهای کشور اشاره کرد که برای نمونه در «ایلام، چهارمحال بختیاری، فارس، لرستان و هرمزگان به رقمهایی همچون 86 درصد، 80 درصد، 70 درصد، در 81 درصد و 73 درصد» رسیده است.

نصب سرکرده جدید سپاه در سوریه به دنبال شکستهای پی در پی و تلفات فزاینده در سوریه



نیروی قدس به اعزام گسترده مزدوران به سوریه ادامه می دهد
بنا به گزارشهای رسیده از درون سپاه پاسداران، خامنه ای که شکست در جنگ با مردم سوریه را یک ضربه مرگبار به تمامیت نظام ولایت فقیه می داند، به دنبال تلفات گسترده پاسداران در سوریه و به خصوص کشته شدن پاسدار حسین همدانی و زخمی شدن پاسدار قاسم سلیمانی، بیش از پیش رژیم آخوندی و سپاه پاسدارانش را در مرداب سوریه فرو می برد.
1-    به دنبال کشته شدن پاسدار سرتیپ حسین همدانی فرمانده نیروهای رژیم در سوریه، سرتیپ پاسدار محمد جعفر اسدی از قدیمی ترین فرماندهان سپاه و از نزدیکان جعفری که سوابق طولانی در صدور تروریسم و دخالت در کشورهای منطقه دارد، از سوی خامنه ای به عنوان فرمانده پاسداران در سوریه منصوب شده است. او در سوریه به نام ابواحمد معروف است.
2-    محمد جعغر اسدی از نزدیکان جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران است که از اسفند 1358به عضویت سپاه در آمد و از فرماندهان جنگ ضد میهنی با عراق بوده است. او در فاصله سالهای1382 تا 1386 سرکرده سپاه لبنان و از سال 1387 تا سال 1388 فرمانده نیروی زمینی سپاه بود. در مهر 1394 فرمانده قرارگاه موسوم به امام حسین شد. این قرارگاه مسئولیت سازماندهی گردانهایی به همین نام را به عهده دارد که مأموریتشان سرکوب داخلی است. اما به فاصله کوتاهی اسدی به سوریه منتقل و پاسدار سرتیپ غلامحسین غیب پرور فرمانده قرارگاه امام حسین شد.
3-    از مدتی پیش که علائم شکست رژیم، در سوریه بارز گردید، خامنه ای و سرکردگان سپاه به این نتیجه رسیدند که نیروی قدس به تنهایی قادر به کنترل اوضاع نیست و بایستی کل سپاه وارد جنگ بشود. در عین حال که کنترل سیاسی اوضاع و تمامیت مداخلات رژیم در سوریه و فرماندهی حزب الشیطان و مزدوران عراقی با نیروی قدس است.
4-    نیروی زمینی سپاه مأموریت اعزام نیرو از استانهای مختلف به سوریه را به عهده گرفت و فرماندهی عملیات سپاه در سوریه زیر نظر پاسدار سرتیپ محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه قرار گرفت. در ستاد سپاه در تهران سرتیپ پاسدار ولی معدنی، معاون عملیات نیروی زمینی سپاه، بر عملیات در سوریه نظارت می کند.
5-    رژیم آخوندی و شخص قاسم سلیمانی قبل از شروع حملات هوایی روسیه تعهد کرده بودند که در صورت شروع این حملات پاسداران مناطقی را که بشار اسد در حلب و حمص از دست داده به سرعت پس خواهند گرفت. در روز ۱۳مهر (۵ اکتبر۲۰۱۵) چند روز پس از شروع بمباران روسیه، قاسم سلیمانی و حسین همدانی با خامنه ای ملاقات و طرح عملیاتی «محرم» را به تصویب خامنه ای رساندند. بر اساس این طرح نیروهای رژیم می بایست تا روز عاشورا (24 اکتبر 2015) حلب را از دست نیروهای اپوزیسیون در می آوردند. اما در روز ۱۶ مهر حسین همدانی کشته شد. سپس پاسدار قاسم سلیمانی در سوریه مستقر و فرماندهی عملیات محرم را به عهده گرفت که با زخمی شدن او طرح با شکست کامل مواجه شد.
6-    به دنبال دریافت ضربات پی درپی سپاه در جنوب حلب در ماههای اکتبر و نوامبر عده یی از فرماندهان سپاه خواستند که برای جلوگیری از تلفات بیشتر، از حلب به قسمتهای دیگر سوریه عقب نشینی کنند. اما خامنه ای در یک جلسه به فرماندهان سپاه ابلاغ کرد جنگ در آن منطقه برای رژیم جنبه حیاتی دارد و سپاه اجازه عقب نشینی از حلب را ندارد، بلکه باید شیوه و تاکتیک خود را تغییر بدهد. در همین رابطه رژیم به یک سری جابه جایی نیرو در جنوب حلب مبادرت کرد اما هیچ بخشی از نیروهای رژیم از سوریه خارج نشده و چنین طرحی در دستور سپاه نیست.
7-    نیروی قدس همچنان به اعزام نیروی مزدور به سوریه ادامه می دهد، از جمله در روز ۲۵ آذر (۱۶ دسامبر۲۰۱۵) ۴۰۰  نفر و در روز ۴ دیماه(25 دسامبر2015) ۸۰۰ نفر از گروه عراقی نجباء به تهران اعزام و از آنجا با هواپیما به دمشق فرستاده شدند. همچنین هفته گذشته ۳۰۰ نفر از گروه فاطمیون شامل افغانیهای مقیم ایران از تهران به دمشق فرستاده شدند.
8-    با جمعبندی ضربات وشکستهای سه ماه گذشته، سپاه برخی از تاکتیکهای خود را تغییر داده و به جای اینکه مناطقی را که اشغال می کند به ارتش اسد بدهد به نیروهای وابسته به سپاه مثل جیش الوطنی سوریه و حزب الله واگذار می کند، زیرا مناطقی که پیش از این به ارتش اسد واگذار کرده به سرعت توسط نیروهای اپوزیسیون بازپس گرفته شده و باعث تلفات بالای نیروهای سپاه و بشار اسد شده است.
شورای ملی مقاومت ایران
کمیسیون امنیت و ضد تروریسم
6 دی 1394(27 دسامبر2015)


دژخیمان اطلاعات خامنه‌ای به اذیت و آزار خانواده شهید قهرمان ستار بهشتی ادامه می‌دهند


  • دژخیمان اطلاعات خامنه‌ای به اذیت و آزار خانواده شهید قهرمان ستار بهشتی ادامه می‌دهند. آنان ضمن اهانت به سحربهشتی خواهر ستار او را تهدید به مرگ کردند. سحر بهشتی در یادداشتی این رفتار ضدانسانی دژخیمان ولی‌فقیه را افشا کرده است:
  • -----------------------------------
  • امروز طبق روال همه روزه دنبال پسرم بنيامين رفتم تا از مهد كودك به منزل برگرديم، در بين راه یک مرد حدودا چهل ساله، با ماشين پژو نوك مدادى مرا به گوشه اى راند و اتومبيلش رو جلوى ماشين من متوقف كرد. با سرعت از خودرو پياده شد طبق عادت مألوفشان بجاى احترام گذاردن بر هموطنانى كه از ماليات و دارايى آنان حقوق ميگيرند، ابتدا اسلحه خود را به رخم كشيد! "ياد حرف مادرم افتادم كه از مامور دستگيرى ستار حكم بازداشت خواسته بود و او اسلحه اش را نشان مادر مى دهد و سپس كارت شناسى اش را از دور نشانم داد" بهر حال اصرار كردم حكم ماموريت يا جلب مرا داريد كه گفت از امنيت هستم و بايد با من به اداره امنيت بيايى! حقيقتا ابتدا يكه خوردم؟ علت نگه داشتن من؟ دليل اعزامم به امنيت؟ رفتار ناپسند و دور از شأن يك مامور با يك خانم؟ مگر مى شود مامورى كه خود را از امنيت معرفى مى كند باعث سلب امنيت شود؟ و الفاظ ركيكى كه احتمالا لايق خود و خانواده اش بود را نثار من كرد و با ايجاد هياهو سعى در ترساندن من نمود! بى شك سيده اى از تبار حسين را نديده بود كه زينب وار در ميانه خيابان بيرق حق خواهى بدستش بگيرد كه امروز به چشم خود ديد! تلاشش براى اعزام من به جايى نرسيد و مجبور شد نيروى كمكى طلب كند و اتهامات من را از پشت تلفن احتمالا به مافوقش بر شمرد، اولين اتهام من نصب عكس برادر مظلومم ستار بهشتى است پشت شيشه خودرو و دومين اتهام من پس از آن بود كه فهميد خواهر ستار بهشتى ام! در اين ايام بارها مستقيم و غير مستقيم مورد تهديد واقع شديم و به شدت تهديد به بازداشت من كردند غافلند از اينكه "سر دهيم به راه آزادى" من نه فعال سياسى و نه فعال براندازم! اما به لطف حاكميت مردمى، همه مردم سالهاست كه فعال سياسى محسوب ميشوند مگر آنكه خلاف آنرا اثبات كنند؟! گويى اين جوياى نان و نام خوشحال بود از پيدا كردن طعمه اى براى شكار و ايضاً شايد رساندن عاشق به معشوق خويش كه همان ستار عزيزمان باشد. برق نفرت از چشمان گرگ صفتش هويدا بود، درنده خويى از وجودش فوران ميكرد و شايد انتظار داشت صورت مرا با دستان كثيف و آلوده اش نيلگون كند! قصد نداشتم اين مطالب را بنويسم اما سكوت در برابر ظالم اگر بدتر از ظلم نباشد كمتر از آن نيست. پيامش روشن بود به زودى نزد ما خواهى آمد اين پيام آشنا بود چرا كه به ستار هم گفته بودند به زودى رخت سياه بر تن مادرت خواهيم كرد. در پايان هشدار ميدهم سحر بهشتى آماده است تا در راهى كه برادرش جانفشانى كرد جان خويش را هديه نمايد پس تهديد را رها كنيد يا ما را به حال خويش وا بگذاريد يا ماموريت خود را انجام دهيد. مدتهاست خانوادهاى مانند ما شما را واگذار كرده اند به خدايى كه داد مظلوم را خواهد گرفت.


۱۳۹۴ دی ۶, یکشنبه

سالگرد شهادت قهرمانانه مجاهد خلق علی صارمی گرامی باد


هفتم دیماه - سالگرد شهادت قهرمانانه علی صارمی
مجاهد دلیر علی صارمی، قهرمان ملت ایران و برجسته‌ترین زندانی مقاوم سیاسی، پس از 24سال زندان و شکنجه، به عهد خود با مردم ایران وفا کرد و در نخستین سالگرد قیام عاشورا به دستور ولی‌فقیه ارتجاع به‌شهادت رسید.
-سلام بر این مجاهد والامقام که امروز در رزمگاه آخرین، عجز و فلاکت تمامیت حکومت آخوندها را در برابر رشیدترین فرزندان مردم ایران، نمایان ساخت و با شهادتسرفرازانه خود بر انقراض حتمی رژیم ضدبشری ولایت‌فقیه گواهی داد.
-سلام بر پایداری ستایش‌انگیز او که از سمبلهای ایستادگی مردم و مقاومت ایران برای کسب آزادی است.
بامداد امروز در لحظه شهادت او در نخستین سالگرد قیام عاشورا، مردم ایران به جهان و به تاریخ گفتند که به هر قیمت ممکن فاشیسم ولایت‌فقیه را به زیر خواهند کشید.
رژیم می‌گوید، جرم بزرگ علی صارمی این بود که به اشرف رفته، مبلّغ‌ آن بوده، پدر یک مجاهد اشرفی است و مجاهدان دیگری را هم به اشرف اعزام کرده است.
تردیدی نیست که از این خون پاک، بسا دختران و پسران دلیر و اشرف‌نشان خواهند جوشید که رزم‌آوران نبرد 
آزادی‌اند.


یادش همواره گرامی و راهش پررهرو است! - مرگ بر اصل و نسل ولایت ابوداعش جنایتکار، زنده باد آزادی

۱۳۹۴ دی ۳, پنجشنبه

۱۳۹۴ دی ۲, چهارشنبه



  • نوشته ای از زندانی سياسی مقاوم شاهين ذوقی تبار از زندان گوهردشت كرج ( دانشجوی زندانی سياسی هوادار سازمان مجاهدين خلق ایران در خصوص فرستادن خانواده الدنگ دم در ليبرتی
  • --------------------------------------------------------------
  • ***** بخوانید و لطفاً به اشتراک بگذارید!
  • --------------------------------------------------------------

  • ”تاوان صداقت و عاشق انسان های پاک بودن در رژیم آخوندی”


  • بعد ازظهر ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۲بود که عده ای پاسدار و لباس شخصی با شکستن قفل در به درون خانه ما هجوم آوردند اما این بار مانند قبل شوکه نشدم چون سه روز قبل این اتفاق افتاده بود و مادرم را با خود برده بودند. این بار هم به مانند قبل تمام خانه به هم ریخته و به من چشم بند زدند و من را که در آن موقع ۲۵ سال داشتم با خود با بازداشتگاه ۲ - الف واقع در زندان اوین بردند و سپس به سلول تاریک و کوچکی انتقال دادند. در آنجا سکوت سنگینی حکمفرما بود. البته هر از گاهی صدای گریه از سلول های اطراف می آمد ولی زیاد طول نمی کشید و دوباره سکوت همه جا را فرا می گرفت. بر روی دیوار پر از نوشته و یادگاری از زندانیان قدیمی از قبیل آیه قرآن، شعر، خاطرات، تاریخ دستگیری و ... بود آنها را با خرده سنگ بر روی گچ دیوار نوشته بودند. گاها دو ، سه ماه باید در آن قبر انفرادی بدون هیچ اجازه تماس و یا ملاقاتی در انتظاری نامعلوم به سر ببرم. حتی از داشتن خودکار و کاغذ هم محروم بودم و بعضا از دادن برخی لوازم ضروری با ادعای اینکه ”تو منافق هستی ”خودداری می کردند. مدتی بعد روز و تاریخ را فراموش کردم و سعی می کردم خودم را با خوندان نوشته های روی دیوار و با حرف زدن با خودم پر کنم. پس از آن هنگامی که برای بازجویی می رفتم با انواع توهین ها و ناسزاها مواجه می شدم ولی هیچ چیز بدتر از آن نبود که می دانستم مادرم را دستگیر کرده اند و از او خبری نداشتم. تا اینکه یک ملاقات دو دقیقه ای به من با پدرم دادند. ولی در آن ملاقات هم اجازه ندادند چشم بندم را بردارم و فقط در یک لحظه زیر چشمی پدرم را دیدم. آنجا از پدرم شنیدم برادرم را که در آن زمان ۱۸ سال بیشتر نداشت بعد از من و به خاطر من بازداشت شده است و علت دادن این ملاقات را هم فهمیدم... حال فشار چندین برابر شده بود...!!!
  • در چنین شرایطی بیش از یک سال را در ۲ - الف گذراندم و سپس به زندان اوین منتقل شدم زندان مشکلات و دردسرهای خاص خودش را داشت. البته نباید انتظار دیگری می داشتم.در انجا مأمورین زندان با دادن تشویقی مثل ملاقات و مرخصی به عده ای ارازل و اوباش و ایجاد دعوا و مرافه توسط آنها برای من مشکل درست می کردند البته زیاد طول نکشید که به خاطر یکی از همین دعواها من را به قول خودشان به عنوان تنبیه به زندان گوهردشت فرستادند. فضای سنگینی در گوهردشت حاکم است اکثر زندانیان حکم اعدام دارند و یا دارای حبس های سنگین و طولانی مدت هستند. پنجره های کوچک دارد و هوای سالم درون بند نیست. هواخوری سه ساعت در روز است و به علت کمبود امکانات پزشکی و نبود دکترهای متخصص مرگ و میر ناشی از بیماری بسیار زیاد است. دسترسی به تلفن نیز وجد ندارد. برخی در اینجا بیش از دو سال را در بازداشتگاه ها و سلول های انفرادی حکومت گذرانده اند و اگر من در دوران جام زهر و ناتوانی حکومت در زندان افتادم عده ای قبل از آن در شرایطی که حکومت از الان دستش بازتر بود به زندان افتاده اند.
  • تمام این فشارهایی که بر روی من و خانواده ام وارد شد و گوشه کوچکی از آن را اشاره کردم از آنجایی بود که من برنامه های ماهواره از جمله سیمای آزادی را نگاه می کردم ولی برنامه های سیمای آزادی متفاوت از دیگر کانال ها بود و همین باعث شد که من به مجاهدین علاقه مند شوم و با آنها تماس تلفنی برقرار کنم. آنها در ایران نبودند ولی همه چیز را بهتر از من می دیدند و چشم من را نسبت به محیط پیرامونم باز می کردند. به طور مثال وقتی کودکان کار، جوانان که به علت نداشتن شهریه از دانشگاه انصراف می دادند، مریض های درون بیمارستان که برای علاجشان پول نداشتند با عقب افتادن حقوق کارگران و یا دیگر اقشار جامعه را می دیدم با خودم فکر می کردم تمامی اين مسائل طبیعی است ولی آنها می گفتند چرا و برای چه باید این طور باشد؟
  • حال بعد از گذراندن این چند سال که در زندان هستم این سوال برای من پیش می آید که چرا مجتبی خامنه ای با داشتن چندین پالایشگاه نفت و پتروشیمی و دلالی های عظیم ثروت هنگفتی برای خود دست و پا می کند، ثروتی که در اصل برای مردم ایران است ولی کسی با او کار ندارد؟ و چرا پسر رفسنجانی که پدرش نیز از اول انقلاب دزدی های کلان انجام داده و همه مردم ایران از دزدی های این خانواده آگاه هستند وقتی توسط باند خامنه ای دستگیر می شوند دادگاه وی بسیار طول می کشد و پس از مدتی از زندان به مرخصی می رود. در حالی که من فقط به خاطر چند تماس باید در زندان بدون یک روز مرخصی باشم؟ و چرا دادگاه من بیش از ۵ دقیقه طول نمی کشد و در طول این ۵ دقیقه از سوی صلواتی قاضی حکومت مورد توهین و سرکوفت قرار می گیرم و اجازه حرف زدن و دفاع کردن از خودم را پیدا نمی کنم در حالی که دادگاه های امثال بابک زنجانی دزد میلیاردی پس از ۲۴ جلسه هنوز تمام نگشته و ادامه دارد و این درصورتي است که آخوند اژه ای سخنگوی قوه قضاییه اعلام کرده دادگاه ۵ دقیقه ای نداریم! حال اگر این جمهوری به اصطلاح اسلامی در منافق بودن و تروریست بودن مجاهدین اطمینان دارد آیا بهتر نیست دادگاه های ما را به صورت علنی و با حضور خبرنگار برگزار کند تا حقیقت برای مردم نیز روشن گردد؟
  • من و همه زندانیانی که تا کنون دیده ام علاوه بر فشاری که خودمان و خانواده هایمان تحمل کردیم فقط در مدت پنج دقیقه دادگاهی شدیم و برای ما حکم صادر شد حال بهتر است آن لباس شخصی ها و مزد بگیران که در پوشش خانواده به لیبرتی می روند و ادعا می کنند که افراد آنجا به دست سازمان مجاهدین خلق اسیر شده اند، افکار عمومی را به سخره نگیرند و به جای اینکه به فکر آزادی آنها باشند و به راه دور بروند به فکر آزادی من و صدها و هزاران زندانی بیگناه در زندان های ایران باشند!
  • شاهین ذوقی‌تبار - ۱دی۱۳۹۴


۱۳۹۴ آذر ۲۷, جمعه

اوین - بی‌خبری از زندانی سیاسی میثاق یزادن نژاد در سلولهای انفرادی

27آذر 94 - دو ماه از انتقال میثاق یزدان نژاد به بند دو الف زندان سپاه در اوین می‌گذرد و دژخیمان نه اجازه ملاقات با خانواده به او داده‌اند و هم هیچ اطلاعی از وی و اتهامات وی به خانواده‌اش نداده‌اند.

زندانی سیاسی میثاق یزدان نژاد از بستگان مجاهدان اشرفی در نهمین سال حبس خود در روز 4آبان 94 از زندان گوهردشت کرج برای درمان به خارج زندان منتقل شد اما وی را به‌جای بیمارستان به بند دو الف اوین که انفرادی و بازداشتگاه ویژه سپاه است بردند. پس از آن هیچ ملاقات یا تماسی نداشته است.

زندانی سیاسی میثاق یزدان‌نژاد، دانشجوی رشته مترجمی دانشگاه پیام نور است.

وی در تاریخ ۱۹ شهریورماه ۱۳۸۶ توسط مأموران وزارت بدنام اطلاعات آخوندی دستگیر و در دادگاه ارتجاع تهران و شهرری به ۱۳ سال زندان محکوم شد.

اتهام وی شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل‌عام زندانیان سیاسی بود.

این زندانی سیاسی در حال سپری کردن هشتمین سال حبس خود می‌باشد.


http://goo.gl/K3TSMV لینک خبر

۱۳۹۴ آذر ۲۶, پنجشنبه

ناموس عظمای بی ناموس در حرم یا در حلب؟


بسیار زیبا و دیدنی - ببینید و به اشتراک بگذارید

https://www.facebook.com/pakeshadi

www.pake-shadi.com


مزدوری که از پاسداران و شكنجه گران جنایتکار سبقت میگیرد: هادی شعبانی بارکش وزارت اطلاعات

هادی شعبانی، عنصر منفور و پلیدی که از پاسداران و شكنجه گران جنایتکار سبقت میگیرد:


وزارت اطلاعات او را وارد تولید کرده و به قول شمالیها به گاری بسته است ، البته گاری وزارت اطلاعات. برغم همه خوش خدمت هایی هادی شبانی به وزارت اطلاعات و تن دادن به هرگونه خفت و خواری ولی هنوز هم،وزارت اطلاعات به او و امثال او هیچ اعتمادی ندارد و روز بروز سقف درخواستهایش را از آنها بالاتر برده تا بیشتر آنها را تحقیر نماید .
اکنون خواسته وزارت اطلاعات از آنها ، فقط اذیت و آزار خانواده ها، گسیل خانواده های وزارتی به لیبرتی، نامه نویسی به ارگانهای بین المللی علیه مجاهدین و گذاشتن اسم آنها در زیر مطالب ضد و نقیض و دروغ و دغل  وزارت اطلاعات علیه مجاهدین و ...... محدود نمی گردد، بلکه  از آنها میخواهد،این آمادگی را داشته باشند تا اگردرآینده لازم شد، درحذف فیزیکی، سایر مزدوران انجمن نجات که اطلاعات گرفته اند ولي تاريخ مصرفشان از نظر وزارت اطلاعات تمام شده است مانند صمد نظری و ... نیزشرکت نمایید، یا اگر لازم باشد مانند  مسعود دلیری خائن  که درجنایت کشتار ۵۲ مجاهد خلق در اشرف  بعنوان راهنما شرکت کرده بود، شرکت نمایید ویا درسرکوب و به گلوله بستن قیام مردم بیدفاع درآینده همپای پاسداران و بسیجی ها و ... شرکت نمایند.

ادامه مطلب را میتوانید در سایت افشای یاران شیطان پیگیری کنید:
http://efshayaranshitan.blogspot.de/2015/12/blog-post_99.html


۱۳۹۴ آذر ۲۵, چهارشنبه

اظهارات رفسجانی درباره جانشین خامنه ای بیانگر اوج گیری تضادهای داخلی است

روزنامه الشرق (عربستان سعودی) سه شنبه 15 دسامبر 2015
اپوزیسیون ایران: اظهارات رفسجانی درباره جانشین خامنه ای بیانگر اوج گیری تضادهای داخلی است
الدمام – اسامه مصری
به عقیده محمد سید المحدثین مسئول کمیسیون امور خارجه شورای ملی مقاومت ایران اظهارات رئیس جمهور اسبق هاشمی رفسنجانی که روز یکشنبه منتشر شده مبنی بر اینکه یک کمیته ایرانی کاندیداهای احتمالی برای جانشینی مقام رهبری بالا را مورد بررسی قرار داده است، بیانگر اوج گیری تضادها در درون رژیم آخوندی است. سید المحدثین به روزنامه الشرق گفت: «اظهارات دیروز رفسنجانی را تنها میتوان از زاویه تضادهای داخلی بین جناحهای رژیم ولایت فقیه که بیش از 35 سال است در حاکمیت هستند، نگریست». سید المحدثین تاکید که این اظهارات علیه خامنه ای و تاکید بر ضرورت شورایی بودن ولایت فقیه و تشکیل گروهی برای پیدا کردن ولی فقیه بعدی، از اوجگیری مخاصمات درونی رژیم آخوندی خبر میدهد.
رئیس جمهور اسبق هاشمی رفسنجانی روز یکشنبه گفته بود یک کمیته ایرانی کاندیداهای احتمالی برای جانشین شدن منصب رهبر عالی را بررسی میکنند و شورای نگهبان آماده است ”شورای رهبری را در صورت نیاز” بجای یک رهبر عالی که تا پایان عمر در حاکمیت خواهد بود را انتخاب کند.
این فرد مسئول در اپوزیسیون ایران افزود تحولات سال2015 و بطور خاص توافق اتمی و عقب نشینی ناگزیر رژیم از ساختن بمب اتمی و شکستهای پی درپی رژیم در سوریه و تلفات روزافزون آن و تشکیل ائتلاف عربی در یمن در به شکست کشاندن نقشه رژیم ایران برای اعمال هژمونی اش بر یمن و بر دریای سرخ و باب المندب، نقش داشته است.
به عقیده سید المحدثین تمامی این رخدادها، ضربات کاری بر موقعیت خامنه ای به عنوان ولی فقیه رژیم بوده وعلیه هژمونی شدید او در رژیم است و این خود به صورتی بلافصل منجر به آسیب پذیری کل رژیم ولایت فقیه میشود.
سید المحدثین توضیح داد که در چنین شرایطی رفسنجانی مذبوحانه تلاش می کند نظام ورشکسته ولایت فقیه را با مطرح کردن ولایت فقیه شورایی و جستجو برای جانشین خامنه ای نجات دهد و از سوی دیگر با خامنه ای تصفیه حساب کرده و موقعیت از دست رفته خودش را احیاء کند. اما ولایت فقیه عبایی است که به قامت خامنه ای دوخته شده است و با شکست خامنه ای تمامیت رژیم از بین میرود.
این مسئول ایرانی گفت در شرایط کنونی رژیم ملاها بیش از هر زمان دیگر آسیب پذیر است و اگر در قبال طرحهای شومش در منطقه ایستادگی شود بسرعت در هم خواهد شکست.
سید المحدثین بعنوان یک مسئول گفته خودش را به این صورت پایان داد که این یک فرصت تاریخی است که باید به آن پاسخ مثبت داد، چرا که سرنگونی رژیم ولایت فقیه تنها راه نجات دادن خلقهای منطقه خاورمیانه از فجایعی است که اکنون در کشورهای مختلف از جمله سوریه، عراق، لبنان، یمن، خود ایران وکشورهای دیگر بخاطر جنایات این رژیم با آنها دست بگریبانند.